ღخانوم خونه ღ

ღخانوم خونه ღ

ღღخاص ترین مخاطب دنیا دوست دارمღღ
ღخانوم خونه ღ

ღخانوم خونه ღ

ღღخاص ترین مخاطب دنیا دوست دارمღღ

جالب

نمیدونم چرا قسمت می کنم روز های خوب زندگیمو

چرا اول قصه همه دوستم می دارن

وسط قصه می شه سر به سر من میذارن

تا می خواد قصه تموم شه ......... همه تنهام می ذارن

میتونم مثل همه دورنگ باشم ..........دل نبازم

میتونم مثل همه یه عشق بادی بسازم

تا با یک نیش زبون .......بترکه و خراب بشه

تا بیان جمش کنن

حباب دل سراب بشه .....

می تونم بازی کنم با عشق و احساس کسی

می تونم درست کنم ترس دل و دلواپسی

می تونم دروغ بگم تا خودمو شیرین کنم

می تونم پشت دلها قایم بشم .....کمین کنم

ولی با این همه حرفها باز منم مثل اونام

یه دروغ گو می شم ......همیشه ورد زبونام

یه نفر پیدا بشه به من بگه چکار کنم

با چه تیری اونی که دوستش دارم شکار کنم

من باید از چی بفهمم چه کسی دوستم داره

توی دنیا .اصلا عشق واقعی وجود داره .......؟؟؟؟؟؟

          

          بهترین انتقامی که می تونی از سرنوشت بگیری اینه که شاد .

 باشی

هرگاه دفتر محبت را ورق زدی و هرگاه زیر پایت خش خش برگها را احساس کردی هرگاه در میان ستارگان آسمان تک ستاره ای خاموش دیدی
برای یکبار در گوشه ای از ذهن خود نه به زبان بلکه از ته قلب خود بگو 

                                            یادت بخیر

چند جمله زیبا

وقتی عشق رو از یخ ساختی واسه اب شدنش گریه نکن

یکی قشنگیه منظره رو میبینی یکی کثیفیه پنجره رو .این تویی که تصمیم

میگیری چی ببینی .امید وارم همیشه قشنگترین منظره رو ببینی

حتی از پشت پنجره ی کثیف!!!!!!

لیز خوردن بهانه است برای اینکه دستای کسی رو که دوست داری بهتر بگیری

.

همیشه تلخترین لحظه ها را کسی برایت می سازد

که قشنگترین لحظه هارا با او بودی

            خداوندا! دستانم خالی اند و دلم غرق در آرزوها
            یا به قدرت بی کرانت دستانم را توانا گردان، یا دلم را از آرزوهای دست
            نیافتنی خالی کن
          

حلقه

اون حلقه  که تو دستته طناب اعدام منه  ستاره غرق به خون تو سفره شام منه     تو اونجا غرق زندگی من اینجا غرق مردنم  مثل یه دیونه دارم  اشک میریزم جون میکنم  از خونه بیرون میزنم طاقت موندن ندارم    باید بیام ببینمت یه هدیه برات دارم                                                       چقد شلوغه کوچتون امشب چه شورو حالیه   اما تو سفره عقدتون جایه یه چیزی خالیه      مگه میشه نبینمت رویای من فقط بزار نگات کنم چیزی نگو حرفی نزن    بی دعوت اومدم ببخش مهمون نا خونده  منم خواستم کنار تو باشم لحظه پرپر زدننم  چیزی نمونده که دیگه وصلم کنه به این زمین  غیر یه رگ که بعد تو پاره میشه فقط همین  جشماتو روی من نبند نترس دارم تموم  میشم  رو سفره عقدت میخوام گلای قرمز بپاشم  این دم اخر بزار تا نگات  کنم یه عالمه  عزیزکم ببخش اگه چش روشنیم برات کمه