هر گاه به سرم هوس اعتماد دوباره به تو میزند خنجری که از پشت به قلبم فرو رفته در می اورم
بوسه میزنم
اندکی نمک رویش میپاشم
دوباره سر جایش میگذارم .........................
از قول من به ان لعنتی بگویید :خیالش جمع من دیوانه هنوز به خنجرش هم وفادارم...............
ادامه...
خاطراتت،از ابتدا خیس نبود...! آفتابی بود و زیبا... مرا ببخش... دست خودم نبود بارش گاه و بیگاه چشمهایم...