وقت خرید لباس پاییز دقت کنیم لباسی گرم با جیب های بزرگ برای دو دست .................
شاید این پاییز عاشق شدیم .......................
...................................
باید برای زمستان کتی گرم بخرم ،
با جیب هایی فقط برای دست هایم ،
تن های تنها ،
زود یخ می زنند.................
مسافری رسیده از راه با کوله باری از باران و دلتنگی
و طنین آرام گام هایش پیچیده در کوچههای شهر …
صدایی میآید این حوالی ؛ صدای قدم های پاییز …
.
.
.
هی پاییز
ابرهایت را زود بفرست
شستن این گرد غم از دل من چندین پاییز باران میخواهد . . .
پاییز منم که هر روز چهره ی زردم را
با سیلی دروغهایت
سرخ می کنم
تا هرگز نفهمی
آنکه بهار سبزم را
به خزان نشاند تو بودی
حوصله ات که سر میرود با دلم بازی نکن..... من در بی حوصلگی هایم با تو زندگی کرده ام.....!!!!
قشنگ بود
چرا این همه غم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یکم شاد تر بنویس
آتی جون شاد میخوان
بعضیا میگن دنیا ارزشی نداره
مگه میشه دنیایی که تورو داره بی ارزش باشه .............
بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو
بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بی تو
شب از فراق تو می نالم ای پری رخسار
چو روز گردد گویی در اتشم بی تو
اگر تو با این مسکین چنین کنی جانا
دو پایم از دو جهان نیز در کشم بی تو
پیام دادم و گفتم بیا خوشم می دار
جواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو
دمش گرم
باران را میگویم !!!
به شانه ام زد و گفت : خسته شدی ؟؟؟
امشب را تو استراحت کن
من به جایت می بارم ...
دنیای بی رحمیه یکی رو هم نداریم وقتی ناراحتیم بیاد بغلمون کنه بگه چته دیوونه?!!! این چیزا که ناراحتی نداره... من پیشتم...
ماهی به آب گفت : تو نمیتونی اشکای منو ببینی , چون من توی آبم..
آب جواب داد اما من میتونم اشکای تو رو احساس کنم چون تو
توی قلب منی…!
آیا میدانی لبخند شروع عشق است .
چشمک قرار عشق است .
چشم راز عشق است .
صحبت باغ عشق است .
رسوائی شرط عشق است .
بوسه حیات عشق است .
گریه سوز عشق است .
ناکامی داغ عشق است .
خداوندا مرا بی یار مگذار
شبم بی مه کن اما تار مگذار
بگیر از من فروغ دیده ام را
ولی در حسرت دیدار مگذار
تنهایی خیلی سخته....ولی بی خیال خداهست
پاییز که می شود
انگار از همیشه عاشق ترم
در تمام طول پاییز
نمناکی شب ها را
با تمام منفذهای پوستم
لمس می کنم
وچشمانم همه جا
نقش دیدگان تورا جستجو می کند
پاییز که می شود
همراه برگها رنگ عوض می کنم
زردو نارنجی می شوم و
با باد تا افقی که چشمانت
درآن درخشیدن گرفت
پیش می روم
و مقابلت به رقص درمی آیم
تا آن جا که باور کنی
تمام روزهایی که از پاییز گذشته
تا به امروز
همواره عاشقت بوده ام
پاییز که می شود
بی قراری هایم را در باغچه کوچکی
می کارم و آرام آرام
قطره های باران را
که روزهاست در دامنم جمع کردم
به باغچه می نوشانم
میدانم تا آخر پاییز
تمام بی قراری هایم شکوفه خواهد داد
و با اولین برف زمستان
به بار خواهد نشست
پاییز که می شود
بی آنکه بدانم چرا
بیشتر از همیشه دوستت دارم
و بی آنکه بدانی چرا
دلم بهانه ات را می گیرد
وپاییز امسال....
عشق جنس دیگری دارد و
معشوق خواستنی تر است...
کاش می دانستی!
ممنون وب ناااااااااااازی داری
ممنون سر زدی
بازم سر بزن
لحظه قشنگیه وقتی اونی که عاشقشی از پشت بغلت میکنه…
دستاشو حلقه میکنه دورتو..
نفسای گرمش میخوره به گردنت و آروم زیره گوشت زمزمه می کنه : ” دوستت دارم”
مردان هم قلب دارن
فقط صدایشان، یواش تر از صدای قلب یک زن است!
مرد ها هم در خلوتشان برای عشقشان گریه میکنند!
شاید ندیده باشی؛ اما همیشه اشک هایشان را در آلبوم دلتنگیشان قاب میکنند!
هر وقت زن بودنت را میبینم؛ سینه ام را به جلو میدهم،صدایم را کلفت تر میکنم
... تا مبادا...لرزش دست هایم را ببینی !
مرد که باشی ... دوست داری ... از نگاه یک زن مرد باشی ..!
نه بخاطر زورِ بازوها
در اوج آسمان به دنبال تو ، هر جا میروی باز هم یکی هست به دنبال تو
تویی که در قلب منی و منی که همیشه فدای توام
دیگر به دنبال بهترین ها نیستم ، من شیفته آن خوبی های توام
تو که دست به نوشتن آشناست دلت از جنس دل خسته ماست دل دریا رو نوشتی همه دنیا رو نوشتی
دل مارو بنویس
بنویس هر چه که مارو به سر اومد بد قصه ها گذشت و بدتر اومد بگو از ما که به زندگی دچاریم لحظه ها رو میکشیم نمیشماریم
بنویس از ما که در حال فراریم تویه این پائیز بد فکر بهاریم
کودکی که میداند دستان پینه بسته ی پدرش،ادامه تحصیل نکردن خواهرش و گریه ی مادرش از بی پولی است،در مدرسه چطور بنویسد علم از ثروت بهتر است؟!!!!!!!!
از استادی پرسیدند:آیا قلبی که شکسته باز هم می تواند عاشق شود؟
استاد گفت:بله می تواند.
پرسیدند:آیا شما تاکنون از لیوان شکسته آب خورده اید؟..
استاد پاسخ داد:آیا شما بخاطر لیوان شکسته از آب خوردن دست کشیده اید؟؟؟؟؟؟
هزار بار مرگ مرا به از این سختی است
برای مردم بدبخت مرگ خوشبختی است
رسید جان به لبم هر چه دست و پا کردم
برون نشد این دگر منتهای بدبختی است
گاهی بیا و لحظهای بمان دستی به روی شانهی من بگذار تا از فراز ماندنت این سطرهای در هم و برهم این تلخ نوشته هایم و این شعرهای مبهم و خط خوردهی مرا در دفترم بخوانی تا سطرهای تار روشن شوند تا من قلم به دست تو بسپارم تا تو به دست من بنویسی آمدنت را
فکرشو کن یه شب با هم یه گوشه ای تنها باشیم با چهار تا دیوار و یه سقف جدا از این دنیا باشیم من باشم و تو باشی و یه جفت دلهای بیقرا فرصت خوب انتقام از لحظه ای انتظار فکرشو کن عروسکم به اون شب پر التهاب چشمهاتو روی هم بذار ، امشب به یاد من بخواب فکرشو کن دستهای من رو قلب تو جون بگیره دل دل بیقرارتو، توو سی - نه آروم بگیره نه ساعتی باشه که شب سر بره و تموم بشه نه هیچ کسی سر برسه ، ثانیه ای هروم بشه چشمهاتو روی هم بذار ، امشب به یاد من بخواب