هر گاه به سرم هوس اعتماد دوباره به تو میزند خنجری که از پشت به قلبم فرو رفته در می اورم
بوسه میزنم
اندکی نمک رویش میپاشم
دوباره سر جایش میگذارم .........................
از قول من به ان لعنتی بگویید :خیالش جمع من دیوانه هنوز به خنجرش هم وفادارم...............
ادامه...
وقتی دلت میگیره وقتی از همه جا رونده و مونده شدی تنها کسانی که بدون نگرانی میتونی حرف دلت رو بهشون بزنی و با جون و دل به حرفات گوش میدن پدر و مادر هستن♥ خدا هیچ خونه ای رو از وجودشون خالی نکنه و اگر در بینمون نیستن خدا رحمت کنه و روحشون شاد و قرین رحمت باشه…..!
تورا میشناسم دلت که میگیرد باران را در چشمانت قاب میکنی وقتی میخندی خورشید بر دلم میتابد تورا میشناسم که ستاره هارا بغل میکنی و ماه را جرعه جرعه مینوشی اه چقدر تنگ است دلم برایت دریا پر از مهتاب بود ان لحظه که از من جدا شدی راستی به یاد داری؟ گفتی هنگام باران می ایی؟ کجایی عزیزکم؟ در هجوم رگبار چشمانم؟ کجایی....
گفت جبران می کنم، گفتم: کدام را؟عمر رفته را، روح شکسته را، دل مرده اما تپنده را، حالا من هیچ، جواب این موهای سپید را می دهی؟ نگاهی به سرم کرد و گفت: وای خبر نداشتم چه پیر شدی! گفتم: جبران می کنی؟ گفت : کدام را؟!!!
besiar khoob...webloge khoobi dari
30mi
وقتی دلت میگیره
وقتی از همه جا رونده و مونده شدی
تنها کسانی که بدون نگرانی
میتونی حرف دلت رو بهشون بزنی
و با جون و دل به حرفات گوش میدن
پدر و مادر هستن♥
خدا هیچ خونه ای رو از وجودشون خالی نکنه
و اگر در بینمون نیستن خدا رحمت کنه
و روحشون شاد و قرین رحمت باشه…..!
چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید:
چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟
چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟
اما افسوس که هیچ کس نبود ...
همیشه من بودم و تنهایی پر از خاطره ...
آری با تو هستم ...!
با تویی که از کنارم گذشتی...
و حتی یک بار هم نپرسیدی،
چرا چشمهایم همیشه بارانی است...!!
امروز
خاطراتت را سوزاندم اما بوی خوش هیزمش بیقرارم کرد,دلتنگت شدم...
تورا میشناسم
دلت که میگیرد باران را در چشمانت قاب میکنی
وقتی میخندی خورشید بر دلم میتابد
تورا میشناسم
که ستاره هارا بغل میکنی و ماه را جرعه جرعه مینوشی
اه چقدر تنگ است دلم برایت
دریا پر از مهتاب بود
ان لحظه که از من جدا شدی راستی به یاد داری؟
گفتی هنگام باران می ایی؟
کجایی عزیزکم؟
در هجوم رگبار چشمانم؟
کجایی....
دست ها ، بالا بود..
هر کسی سهم خودش را طلبید
سهم هر کس که رسید
داغ تر از دل ما بود
ولی نوبت من که رسید
سهم من یخ زده بود
سهم من چیست مگر
یک پاسخ
پاسخ یک حسرت
سهم من کوچک بود
قد انگشتانم
عمق آن وسعت داشت
وسعتی تا ته دلتنگی
شاید از وسعت آن بود
که بی پاسخ ماند...
گاهى اوقات فکرکردن به بعضى ها
ناخودآگاه لبخندى روى لبانمان مینشاند!
چه حس زیبایى است
چقدر دوست دارم این لبخندهاى بیگاه را
و چه بیشتر دوست دارم این بعضى ها را...!
مرسی از حضور گرمت
شـ ـایـ ـَد منــ بـَد کـ ـردَمـ .....
شایدمــ تـ ـو...
مـ ـُهمــ شایـ ـد ها نـ ـیستــ !!!
مهـٍ ـم اینهـ ـ کـ ـهـ دیگـه ما
نیسـ ــتیمــ ــ ..
از جداییمان برای هرکسی که گفتم ....
حق را به من داد !
اما ....
اینها نمی دانند من حق را نمیخواهم ،
حق که برای من" تو" نمی شود ..
نداشتن تو یعنی اینکه دیگری تورادارد.
نمیدانم نداشتنت سخت تراست
یا تحمل اینکه دیگری تورادارد؟
باید برای زمستان کتی گرم بخرم ،
با جیب هایی برای دست هایم ،
تن های تنها ،
زود یخ می زنند
گفتم که دوستت دارم ، دوستت دارم و دوستت دارم و اشک از چشمانم سرازیر شد
و باز چیزی نگفتی و به جای سکوت اینبار تو نیز مانند من اشک ریختی
گاهی دلم برای چوپان دروغگو میسوزد،،،
بیچاره 3بار بیشتر دروغ نگفت انگشت نما شد...
ولی ما هنوز صادق ترینیم
گفت جبران می کنم،
گفتم: کدام را؟عمر رفته را، روح شکسته را، دل مرده اما تپنده را، حالا من هیچ،
جواب این موهای سپید را می دهی؟
نگاهی به سرم کرد و گفت: وای خبر نداشتم چه پیر شدی!
گفتم: جبران می کنی؟
گفت : کدام را؟!!!
اتی جون
در دیاری که رفیقان همه دل می شکنند،
به تو نازم که وجودت غم دل می شکند...
مرسی
سلام عزیزم دلت از چی پره؟
خدا کنه عاشق بشی و عشقت عاشقت باشه
فراموشی هم یه نعمت الهی است...چه میشه کرد...