تو بگو تو بگو با دلتنگی هایم چه کنم ؟
با رویا هایم چه کنم ؟با ارزوهایم چه کنم ؟
وقتی که دستان پر مهرت را در کنار خود احساس نمی کنم
وقتی صدای مهربانت نیست
وقتی خانه آرزوهایم خالی از عطر توست
تو بگو با این خانه چه کنم؟
تو بگو با دلتنگی هایم چه کنم ؟
آه که چقدر دلتنگم
دلتنگ بودنت و دلتنگ صداقت دستهایت
بودنم برای توست برای چشمهای زیبا ومعصومت
برای دستان پر مهرت برای لبانت که به جز سرود عشق ندای دیگری سر نمی دهد
برای قلب مهر بانت که حتی که ریزش گلبرگی ان را جریحه دار میکند
مدتی بود که میخواستم برایت بنویسم ولی ذهنم یاری نمی کرد
گوئی واژه ها از فکرم پاک شده اند مانند این است که کلمات را گم می کنم
هر چه تلاش میکردم فایده ای نداشت
اما امروز نوشتم تنها برای تو می خواهم بنویسم که در نبودنت چقدر بی تابم
چقدر دلم از بی رحمی های ناتمام روزگار گرفته است
و دستان سردم مشتاق مهر و گرمای دستان پر توان توست
امروززیبا ترین تصویر قلبم تصویر توست
و زیبا ترین رنگ جهان رنگ چشمان تو
سلام دوستم وبلاگت عالیییییییییییییییی
شناختی دیگه
قر بونت برم
رزا
۲
مرسی رزا جان که اومدی
عالیییییییییی
bazam mi30
عالی بوووووووووووووووود